آریناآرینا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

آرینا کوچولوی ما

آرینا ۱۳ ساله✨️

دخملی و هدیه فرشته دندون

دو روز بود که تا آرینا از خواب بیدار میشد میرفت سراغ دندونش تا ببینه فرشته دندون براش چی آورده. ولی من اصلا فرصت نکرده بودم برم خرید. امروز عزمم رو جمع کردم و بعد از اینکه آرینا رو گذاشتم مدرسه رفتم نمایندگی سروش سیما و پک کارتون سندباد رو براش خریدم. فکر کنم فردا صبح خیلی خوشحال بشه از این هدیه. ...
27 مهر 1394

دخملی بی دندون

امروز اولین دندون شیریت افتاد!!!!!!!!!!!! مبارکههههههههههههههههههههههههه عسلدونه. صبح که بیدار شدی بعد از خوردن صبحانه دیدم وای دندونت چقدر لقه و لثه ات هم کمی خونی شده. گفتم مامانی بیا دندونت رو در بیارم دیگه به جایی وصل نیست و لثه ات رو زخمی میکنه. گفتی نه مامانی درد داره. گفتم اگه درد داشت دست نمیزنم. قبول کردی. منم آروم با دستمال دندونت رو گرفتم. تا گرفتمش در اومد. کلی خندیدی و خوشحالی کردی. اصلا نه دردت اومد نه خون اومد. خیلی مبارکت باشه هم دندون جدید و هم دندونت که افتادی. تا دیروز دو دندونه بودی. (دندون جدید پشت این در اومده و منتظر بود تا بیاد جلو سرجاش) حالا بی دوند...
25 مهر 1394

دخملی و نمایش سفیدبرفی

دیروز عصر ساعت 5 دخملی رو بردم فرهنگسرا برای دیدن نمایش سفیدبرفی و هفت کوتوله. نمایش خوبی بود و آرینایی خیلی خوشش اومد. ولی موقع برگشتن هر دو حسابی خسته بودیم. بعد از شام به معنای واقعی کلمه غش کردیم. ...
23 مهر 1394

دخملی و اولین اردو

دیروز برای اولین بار دخملم رو فرستادم اردو. شب تا صبح خوابم نبرد که بری یا نه. قلبم تو دستم بود. نمیدونستم باهات بیام یا نه. بالاخره با مامان یکی از دوستات همراه شدم و دنبالت اومدم. البته شما اصلا متوجه نشدین. من دورادور مراقبت بودم. رفتین کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای جشن روز جهانی کودک. ولی از استرس نتونستم تنها رهات کنم. بهت خیلی خوش گذشت. منم کلی خسته شدم. اولین تجربه استقلالت مبااااااااااااااااااارک عزیزترینم. ...
21 مهر 1394

روزت مبارک دخملی طلا

روز کودک مبارک من یه مامانم.... از اینکه میبینم فرزندم روز به روز با بزرگ شدنت لباسات دیگه اندازت نیست حس خیلی خوبی دارم. وقتی نگاهت میکنم و قد و بالاتو میبینم ذوق میکنم وقتی دخترم آراسته است و زیبا همه چی یادم میره. خیلی وقته که برای خودم وقت زیادی ندارم اما از اینکه تمام وقتم صرف رسیدگی به تو میشه یه جور خاصی خوشحالم. خیلی وقته که نتونستم غذامو تا گرمه و لذت داره بخورم اما وقتی تو با لذت غذات رو تا آخر میخوری و سیر میشی انگار خوشمزه ترین غذا رو خوردم. خیلی وقته نتونستم کتاب مورد علاقه ام رو بخونم اما وقتی با عشق با تو حرف میزنم زیباترین متنهای عاشقانه رو با تو مرور میکنم. ...
16 مهر 1394

دخملی و اولین روز مدرسه 3

امروز ظهر حدود ساعت 12 اومدم دنبالت تا کمتر بهت فشار بیاد و نگرانییت کمتر بشه. به خانم رضایی معلمتون گفتم اگر اشکال نداره من آرینایی رو امروز زودتر ببرم. ایشون هم قبول کرد و تو رو فرستاد. تا منو دیدی با دلخوری گفتی مامانی چرا زود اومدین دنبالم میخواستیم کاردستی درست کنیم. من وارفتم ولی تو دلم قند آب شد که تو اینقدر راضی بودی. بعد هم رفتیم خونه ماماجی تا با رادین بازی کنی. عصر که برگشتیم خیلی خسته بودی و تقریبا داشت خوابت میبرد. شام دلخواهت (ماکارونی) رو خوردی و مسواک زدی. بعد از شنیدن قصه ای که بابایی برات خوند ساعت 8/30 خوابیدی. همه دنیای منی یدونه مامان. ...
11 مهر 1394

دخملی و اولین روز مدرسه2

امروز اولين روزي است كه دختر گلم بدون من و باباش رفت تو حياط مدرسه اولين روز قدم نهادن تو دنياي بزرگترا. از امروز بايد خودش از خودش مراقبت كنه. امروز اولين روز از پا گذاشتن تو اجتماع بزرگترهاست. خدايا خداوندا به دستان تواناي تو مي سپارمش. امانتي كه به دستم دادي در تمام لحظات به دستان قدرتمند و نوازشگر و مهربانتر خودت مي سپارمش تا هر روز شكوفاتر و سلامت تر به من بسپاريش. همانطور كه تا به حال همواره خود مراقبش بودي از حالا به بعد هم خودت حفظش كن. اولین روزهای مدرسه قطعآ یکی از خاطره انگیزترین روزهای زندگی هر شخص می باشد و تا سالهای سال بوی اولین روز مدرسه و مهر و یاد و ...
11 مهر 1394

دخملی و اولین روز مدرسه

امروز اولین روزیه که رفتی مدرسه. از زیر قرآن رد شدی و برای خودت چهار قل خوندی. قرآن نگهدارت باشه عزیزم. هر دو اضطراب داریم. به بودن در کنار هم تو این یکسال و خورده ای که من کارم رو کمتر کردم سخت عادت کردیم و حالا این جدایی چند ساعته کلافه مون کرده. ولی جالبه هر دو به روی خودمون نمیاریم. تازه اومدم خونه یکساعتی دم در مدرسه موندم. بعد هم کلی راه رو پیاده رفتم تا بلکه این ساعتها زودتر بگذره. الانم لباس پوشیده نشستم اینجا و دلم خیلی برات تنگ شده. یه روز وقتی اینها رو بخونی خندت میگیره که چه زود گذشت. عزیزترینم شروع سالهای رشد و بالندگیت مبارک. ...
11 مهر 1394

دخملی و دندان جدید

هنوز دندون جلویی که لق شده نیافته. چند روز قبل اومدی و گفتی مامان ببینید پشت دندون لقم زبر شده. نگاه کردم و دیدم ای خدا دندون جدید داره از اون پشت در میاد. گفتم به به مبارکهههههههههههههه. داره دندون جدید در میاد. کمی ترسیدم  گفتم  ولی باید بریم پیش دندونپزشک تا ببینیم چی میگه. امروز هم رفتیم دندونپزشکی . دکتر بعد از معاینه تمام دندونات گفت هیچ مشکلی نیست و بعد از افتادن چهار دندون جلویی این دندون خود بخود میاد جلو و سرجاش قرار میگیره. کلی خوشحال شدم. تازه گفت لثه هاش در انتهای فک متورمه و طی این یکسال دندونهای آسیای دائمیش در میاد. و باید حسابی به مسواک زدنش ...
8 مهر 1394

دخملی و سفر کیش

از شنبه یه چهار روزی میریم کیش. رادین هم میاد. خدا رحم کنه که اونجا با هم درگیر نشید. وقتی برگردیم باید آماده مدرسه رفتن بشی. همه وسایلت حاضره. تمیز و اتو کشیده. قول دادی که تو مسافرت سر به سر رادین نذاری. ببینیم و تعریف کنیم. ...
3 مهر 1394
1